رایانرایان، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره
ارشانارشان، تا این لحظه: 7 سال و 17 روز سن داره
مرسانامرسانا، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

جایی برای ثبت لحظات شیرین دلبندانمان

شهریور ماه رایانم

درود و هزاران سلام به همه ی عزیزانم و از همه بیشتر به رایان جیگر خودم ... عشق مامان حالت خوبه گل گلابم؟ مامانی نمیدونی چه قدر میخوامت این قدر که اگه یه روز پیشم نباشی بلاشک میمیرم خیلیییییییییییی دوستت دارم فسقلی مامان تابستون هم با همه ی عروسیاش گذشت!! پدرمون دراومد از بس که عروسی رفتیم!!! باز هم چند وقتی هست که برات ننوشتم و کلی چیز رو هم جمع شده ولی چاره ای نیست و قبل از این که واقعا پاییز بشه باید خاطرات تابستونت رو جمع و جور کنم و برات بنویسم گلم ... بازم خوبه تو دوربین عکسا به ترتیب ذخیره میشن و آدم از روی اون...
31 شهريور 1393

گزارش تصویری مسافرت تابستانه!!!

درود ... رایان عسل مامان خوبی عشقم ؟ مامان فدای خنده هات بشه ایشالا همیشه بخندی فرشته قشنگم ... مرداد ماه هم داره تموم میشه و تا چشم به هم بزاریم روزا مثل برق و باد میگذرن ... مرداد برامون خیلی ماه خوبی بود پر از عروسی و مسافرت ... گفته بودم برات که عید فطر عروسی ماندانا جون بودش ... بعد از اون آماده شدیم برای عروسی خاله فریبا ... پنج شنبه رفتیم سامون هنابندون و فرداش هم که عروسی بود ولی بابایی مجبور بود برگرده و ما موندیم پا تختی هم رفتیم و یک شنبه برگشتیم اصفهان ... ایشالا که به پای هم پیر بشن و یه بچه خوب مثل تو زندگیشون رو قشنگ تر کنه !! یک شنبه برگشتیم اصفهان و بابایی ترمینال اومد دنبالم...
29 مرداد 1393

رایان و دو سالگی!!

درود ... رایان خوشگلم باز به خاطر تو اومدم بنویسم برات ... هر چی بزرگتر میشی مسئولیت من بیشتر و وقت آزادم کمتر میشه برای همین کمتر وقت میکنم بنویسم برات از خاطرات خوشگلت که هر کدوم برای من و بابایی دنیا دنیا ارزش داره ... الان خواب ناز هستی و بابایی هم سر کاره و من هم بیکار!! بزار برات از آخرین روزی که برات نوشتم به بعد رو بگم .. 20 تیر که تولد راست راستکی ات بود خاله ها یعنی خاله ژاله و خاله پروانه و عمو ها و مهمون ویژه محمدحسین عزیزم اومدن خونمون .... بعد از ظهرش با خاله ها رفتیم پارک و شما دو تا وروجک بازی کردین ...   محمد حسین رو چون خاله کالسکه اش رو نیورده بود رو سوار موتور شما...
12 مرداد 1393

تولد دو سالگیت مبارک عسلم

  امروز خورشید شادمانه‏ ترین طلوعش را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت قلبها به مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت فرشته آسمانی سالروز  زمینی شدنت مبارک . . .   عشقم تولدت مبارک گلم , عمرم , نفسم , تمام زندگیم تولدت مبارک با هر زبونی بخوام بگم زبانم قاصره از گفتنش که چه قدر دوستت دارم! رایان مامان امسال نشد که مثل پارسال برات تولد بزن بکوبی بگیریم ولی خوب همین هم که بود رو بدون که با جون و دل برات انجام دادیم ...   راستش چون بابایی کارشون همچنان شیفتیه دوشنبه همین هفته یعنی 16 تیر با توجه به این که بابایی استراحتشون بود یه تولد کوچولو برات گرفتیم که حالا برات تعریف میکنم....   ...
20 تير 1393

اندر احوالات 24 ماهگی رایان جون

درود ... رایان عزیز من ، قشنگترینم ، الان که دارم برات مینویسم دو سال و سه ساعته که خوشبخت ترین آدم روی زمینم ! دو سال پیش این موقع برای اولین بار روی ماهتو دیدم و فهمیدم تا قبل  از اون هر چی که دیدم حقیقتی پوچ بوده و ولی اون روز روزی بود که واقعا معنی زندگی رو فهمیدم... قشنگ ترینم باز هم مامانی تنبلی کرده و یک ماهی هست که برات ننوشته باز هم شما ببخش آقای من ... راستش از اول تیر مامانی به خاطر شما دیگه نرفت سر کار آخه ساعت دو بعدازظهر به بعد که باید میومدم دنبالت این قدر هوا گرم میشد که مامانی فقط عذاب وجدان میگرفت که نکنه شما اذیت بشی !! خلاصه شرایط شما و چند تا مشکل دیگه نشد که مامانی ادامه بده ولی مهد شما همچنان ا...
20 تير 1393
1