سفرنامه مشهد
و اما سفرنامه مشهد
سفر ما که جایزه مسابقه اذان بابایی بود که برنده شده بودن روز 14 تیر شروع شد!!
ساعت 3 بعد از ظهر از خونه راه افتادیم:
و ساعت 4 رسیدیم راه آهن که سوار قطار بشیم:
واگنمون رو پیدا کردیم و رفتیم تو کوپه خودمون همون اول آقا رایانمون حسابی از خودش پذیرایی کرد:
و بعد هم خوابش برد عشق مامان:
مسیر طولانی:
و بالاخره ساعت 1 بعد از ظهر فرداش یعنی 15ام رسیدیم مشهد
خیلی حس خوبی بود خیلییییی
مستقیم رفتیم هتل و
یه کم استراحت کردیم و رفتیم حرم
خیلی خوب بود مدت ها بود دلمون میخواست بریم و جور شدنش و رفتنمون اون هم تو ایام شبای قدر خیلی برامون خوب بود
انشالله بازم قسمتمون بشه ...
فردای اون روز با مترو رفتیم سمت وکیل آباد:
رسیدیم باغ وحش و خیلی بهت خوش گذشت:
بعد از ظهر اودیم هتل استراحت کردیم و شب رفتیم حرم برای مراسم شب قدر که واقعا دیدینی بود و جماعتی بود که آدم نمیتونه وصف کنه...
کنار فلکه آب مشرف به حرم:
فردای اون روز که 21 ام ماه رمضان بود کمی باز حرم رفتیم و بعدش رفتیم پارک کوه سنگی:
تو راه برگشت به هتل از خستگی رو پای مامان خوابت برده بود عشقم:
روز بعد هم رفتیم الماس شرق و کمی خرید و سوغاتی و شما هم که طبق معمول بازی:
شبش هم باز شب سوم شبای قدر بود و باز رفتیم حرم و این بار بیشتر از شب قبلش موندیم و سعی کردیم از اون فضا استفاده کنیم
این شما که هم زمان با بقیه سینه میزدی!!!
عشق من خدا همیشه حفظت کنه گلم
فردای اون روز ساعت 2 برگشتمون بود و باز صبحش رو رفتیم حرم و این بار هم موزه رفتیم و هم حرم
خدا کنه باز قسمتون بشه بریم
و برگشتمون باز تو قطار
و بابا داود مهربون که ممنونشیم مارو برد سفر و خیلی بهمون خوش گذشت:
و سفر ما تموم شد و دلخوش به عکسی هستیم که تو اتاق رایان نصبش کردیم و هر بار میبینیمش میگیم کاش باز قسمت بشه بریم: