شروع ماه مهر پسرم
اما دوباره با شروع ماه مهر مهد کودک رفتن شما هم شروع شد
روز اول مهد از زیر قرآن ردت کردم و با اشتیاق رفتی مهد عشقم
خدا میدونه چه قدر این لحظات لحظات دلپذیریه وقتی میبینی بچت داره بزرگ میشه!!
بعد هم منتظر خانم حیدری شدیم و با سرویست رفتی مهد و حسابی خوشحالی از مهد رفتنت
تو این یه هفته که از مهدت میگذره این شعرو یاد گرفتی و برام میخونی:
" دویدم و دویدم
به مامانم رسیدم
مامان منو تاب داد
به چشم من خواب داد
مامان چه نازنینه
فرشته آسمون و زمینه
خوشحال میشه منو میبینه"
و وقتی این شعرو خوندی مگه من و بابا میتونستیم جلو اشکامون رو بگیریم به حدی برامون دلچسب بود که خدا میدونه
فدات بشم پسر خوشگلم همیشه همین قدر با احساس بمون
پسریکی یه دونه من خدا رو شکر دارمت عشقم