رایانرایان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره
ارشانارشان، تا این لحظه: 7 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره
مرسانامرسانا، تا این لحظه: 4 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

جایی برای ثبت لحظات شیرین دلبندانمان

یک اتفاق بامزه

1391/12/6 11:12
نویسنده : مامان سپیده
138 بازدید
اشتراک گذاری

درودی دیگر... امروز یه اتفاق بامزه برامون افتاد گفتم بزار تا داغه بیام بگم دقیقا ربع ساعت پیش!!!...

رایان جیگر شیطون حسابی ددری شدی مامانی تا بهت میگیم بای بای دستاتو به نشانه بغل میاری بالا که بریم وقتی که تو راهروییم و میدونیم میخوایم بریم بیرون یک صداهایی در میاری از خودت که آدم شادیتو از ته قلبش احساس میکنه وتی که در هال رو میبندیم که یعنی نمیریم آن چنان لبی میزاری که آدم دلش کباب میشه!!قلب... خلاصه امروز صبح واسه این احساس بیرون رفتنت شال و کلاه کردم و بغلت کردم و رفتیم بیرون اول رفتیم بانک بعدش رفتیم چند تا آتلیه کودک ببینیم کارشون چه طوری بعدش هم رفتیم سبزی فروشی تا برات جعفری بخرم که تو سوپت بریزم! از وقتی وارد مغازه شدیم تا خرید کنم شاید 10 ثانیه هم طول نکشید و آقای مغازه دار که دید شما بغل منی زودی کارمونو راه انداخت و اومدیم بیرون و سریع تاکسی گرفتم که بیایم خونه یه دفعه خانمی که عقب پیش ما نشسته بود گفت ای وای داره فلفل میخوره!!!استرس منو میگی شاخ درآورده بودم یه فلفل گنده ی دراز دستت گرفته بودی و مک میزدی سریع از دستت گرفتم و مونده بودم بخندم ؟!گریه کنم؟! چی کار کنم... خدا به اون خانمه خیر بده که فهمید وگرنه اگه خورده بودیش چی کار باید میکردم تازه وقتی ازت گرفتم یک الم شنگه ای درست کرده بودی که بهم بده قهقههبرا این که آرومت کنم روزنامه ای که خریده بودم و بهت دادم و شما هم اصلا بی انصافی نکردی و روزنامه رو جر و واجر تحویلم دادی!!!!نیشخند انشالا آقای مغازه دار ما رو واسه این یه دونه فلفل حلال کنه!

رایان جیگر شیطون من آخه من با تو فسقلی باید چی کار کنم....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)