اندر احوالات مهمونی
دیشب رفته بودیم مهمونی خونه ی عمه شیوا,...همه بودن و خوش گذشت ولی از همه بهتر رایان گل گلاب خودم بود که نه گریه کرد نه اذیت! ولی تا ساعت 1 بیدار بود تا این که فهمیدم گرمشه! به محض این که لباسشو کم کردم خوابید!همه میگفتن رایان همیشه این قد آرومه یا امشب این طوریه؟!! خیلی جالب بود! مامان ایران هم که فقط 3 روزگیه رایان رو دیده بود و حالا بعد از حدود 4 ماه که از مسافرت برگشتن وقتی دیدیش کلی خوشحال شد و ابراز علاقه کرد رایان دلبر هم فقط میخندید و بقیه نازش رو میکشیدن ... کیان پسر عمه پریسا هم که الان 2 سال و نیمشه و خیلی رایان رو دوست داره اولش با علاقه با رایان حرف میزد ولی بعد که دید همه دارن به رایان توجه میکنن گریه کرد و رفت خوابید طفلکی.... ...
نویسنده :
مامان سپیده
18:11