ادامه خرداد 94 آقا رایان
و اما ادامه پست قبل: تو خرداد یه روز عمه شیوا اینا اومدن اصفهان و با هم رفتیم هایپر این هم شما و آوش کوچولو با عمه اینا رفتیم موزه و اونجا یهو دیدیم صدای سنتور میاد نگو بابایی بود که با دیدن سنتور خواسته بود ببینه کوک هست یا نه و این قد دلنشین بابایی سنتور میزد کلی آدما جمع شده بودن و فیلم می گرفتن تقریبا از اواسط خرداد دیگه مهد نرفتی جیگر مامان و منم درگیر امتحانا یه وضعی داشتیم شما همش دلت میخواست شیطونی بکنی و منم خوب نمیرسیدم همش تمیز کنم .... یه روز حسابی ترکونده بودی و این لباسه رو انداخته بودی بالا تو سقف و افتاده بود روی لوسر!!! ولی بابایی که می...